سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اطلاعات مفید

چگالی طیفی توان محدوده تتا با سن در نمونه همبستگی منفی داشت، و این رابطه، زمانی که در یک مدل دو متغیره با نمرات زمان واکنش در تکلیف oddball گنجانده شد، 90? از تغییرپذیری در حافظه کاری به دلیل سن را به خود اختصاص داد (رودریگز-مارتینز). و همکاران، 2013). فعالیت نوسانی غیرهمگام در سایر پارادایم های یادگیری و حافظه مشاهده شده است. در مطالعه ای توسط سیلوا و همکاران. غیر نوازندگان تشخیص فواصل ملودیک مختلف را آموختند و پس از یک جلسه آموزشی اولیه و پس از 5 روز جلسات آموزشی در منزل (پس از آموزش) مورد آزمایش قرار گرفتند. بهبود دقت و زمان واکنش به فواصل یادگیری با کاهش فعالیت آلفا، بتا و گاما از ابتدای شروع تا پس از تمرین همراه بود.

ابعاد شخصیت با پرسشنامه پنج بزرگ (BFI؛ جان و همکاران، 1991، 2008)، یک پرسشنامه پرکاربرد خود گزارشی که شامل 44 گویه است، با هر آیتم در مقیاس پنج درجه ای اندازه گیری شد. نمرات برای هر بعد شخصیت نشان دهنده میانگین رتبه بندی آیتم های مربوطه است. این جدول نتایج مطالعات مربوط به افزایش سن، حافظه فعال و فعالیت نوسانی را نشان می دهد. این جدول نتایج مطالعات مربوط به رشد، حافظه فعال و فعالیت نوسانی را نشان می دهد.

انسجام گاما بین قشر جداری پیشانی و راست در طول چرخش ذهنی برای همه شرکت‌کنندگان افزایش یافت. با این حال، نوازندگان انسجام کلی و همزمانی فاز بیشتری را در نیمکره چپ در مقایسه با غیر موسیقی‌دانان نشان دادند. مطابق با یافته های رفتاری دیداری-فضایی که در بالا مورد بحث قرار گرفت (هانسن و همکاران، 2013؛ استریت و همکاران، 2014؛ اوخری و همکاران، 2016)، هیچ تفاوتی در گروه رفتاری در چرخش ذهنی وجود نداشت.

به عبارت دیگر، کودکان آموزش دیده موسیقی، دانش‌آموزان خوبی هستند که به تفاوت‌های فردی در توانایی‌های غیرشناختی یا در توانایی‌های شناختی غیر از IQ اشاره دارد. کودکانی که در کلاس های موسیقی شرکت می کنند ممکن است سطوح نسبتا بالایی از کنجکاوی، انگیزه، پشتکار، تمرکز، توجه انتخابی، انضباط شخصی و سازماندهی داشته باشند. این عوامل می تواند بر موفقیت تحصیلی آنها، عملکرد آنها در طیف گسترده ای از وظایف شناختی، و احتمال اینکه آنها درس های موسیقی را دنبال کرده و ادامه دهند، تأثیر بگذارد. آموزش موسیقی مستلزم ذخیره سازی، دستکاری و ادغام توالی های پیچیده گام و زمانی است. به این ترتیب، چندین ویژگی را با معیارهای رایج حافظه کاری به اشتراک می گذارد. بنابراین، تعجب آور نیست که آموزش موسیقی با بهبود عملکردهای اجرایی، از جمله حافظه کاری مرتبط باشد.

بررسی مقاله

بر این اساس، تحقیقات آینده در مورد ارتباط بین آموزش موسیقی و توانایی‌های غیرموسیقی باید تفاوت‌های فردی در شخصیت را توضیح دهد. صرف نظر از این، تأثیرات علّی کوچک و متناوب نمی‌تواند تفاوت‌های شناختی بزرگ بین گروه‌ها را که در مطالعات همبستگی گزارش شده است که افراد قبلی را که در آموزش موسیقی متفاوت هستند، مقایسه می‌کند، توضیح دهد. برای مثال، در یک مطالعه، کودکانی که آموزش موسیقی داشتند، 10 امتیاز (2/3 SD) بالاتر از همتایان آموزش ندیده خود داشتند. در مطالعه دیگری، این تفاوت 15 امتیاز بود (1 SD؛ شلنبرگ و مانکاریوس، 2012). علاوه بر این، از آنجایی که توانایی شناختی عمومی در طول عمر نسبتاً پایدار است (دیری و همکاران، 2009)، تفاوت‌های از قبل موجود نیز احتمالاً برای ارتباط بین آموزش موسیقی در دوران کودکی و/یا نوجوانی و عملکرد شناختی بعدی در بزرگسالی به حساب می‌آیند. به طور کلی، بحث حاضر سودمندی نوسانات اندازه‌گیری را برای بررسی مکانیسم‌های عصبی پردازش حافظه کاری در مراحل مختلف توسعه نشان می‌دهد.

نوازندگان باید به راحتی اطلاعات ذخیره شده را مطابق با سلسله مراتب پیچیده قوانین و قراردادها دستکاری کنند. خواندن نت موسیقی مستلزم تداعی فضایی قوی با ادراکات و نمادها است و اجرای موسیقی مستلزم خودتنظیمی و بیان احساسی است. مانند ضریب هوشی، متغیرهای شخصیت دارای یک جزء ژنتیکی کاملاً تعریف شده هستند، مطابق با دیدگاه ما که چنین تفاوت‌های فردی از قبل وجود داشته است. شخصیت نشانه های مشابهی از ثبات را در نتیجه عوامل ژنتیکی نشان می دهد، با خلق و خوی در دوران نوزادی که شخصیت را در بزرگسالی پیش بینی می کند (کاسپی و همکاران، 2005). همانند ضریب هوشی، گرایش‌های ایجاد جایگاه افراد را به محیط‌هایی سوق می‌دهد که با شخصیت آنها مطابقت دارد، با چنین محیط‌هایی که در طول زمان ثبات بیشتری در شخصیت ایجاد می‌کنند (کاسپی و همکاران، 2005). در مطالعه 1، ما ارتباط بین مدت زمان پخش منظم موسیقی و متغیرهای جمعیت شناختی، شناختی و شخصیتی را در یک نمونه بزرگ از دانشجویان مقطع کارشناسی بررسی کردیم.

علاوه بر این، تنوع در APF با حافظه کاری در طول عمر همبستگی منفی دارد، که نشان دهنده اثربخشی APF به عنوان نشانگر زیستی برای حافظه کاری است، یافته ای که تکرار شده است (گراندی و همکاران، 2013). این امکان وجود دارد که عادی سازی APF بتواند برخی از کاهش های مربوط به سن را در شناخت بازگرداند. آموزش افراد مسن برای افزایش APF از طریق نوروفیدبک ممکن است سرعت پردازش، کنترل مهاری و حافظه کاری را بهبود بخشد (Angelakis et al., 2007).

توجه داشته باشید مدت زمان

پیش‌بینی‌کننده‌های مهم شامل تحصیلات و توانایی شناختی والدین بود. مشارکت سنی و فعالیت‌های غیرموسیقی حاشیه‌ای بود. این گام اول نتایج قبلی را تکرار کرد (Schellenberg، 2006، 2011a؛ Schellenberg and Mankarious، 2012).
لطفاً جهت دسترسی به لیست برترین آموزش کیبورد کلیک کنید
کودکانی که در کلاس های موسیقی شرکت می کنند، توانایی های شناختی بالایی دارند و این ارتباط زمانی مشهود است که سن، درآمد خانواده، تحصیلات والدین و مشارکت در فعالیت های غیرموسیقی ثابت باشد. کاهش انسجام بین نیمکره ای مربوط به سن در نوسانات دلتا، تتا، آلفا و بتا مشاهده شده است (دافی و همکاران، 1996؛ کیکوچی و همکاران، 2000) در طول ضبط حالت استراحت. اتصال جهانی نیز با افزایش سن تحت تأثیر قرار می گیرد.

علاوه بر مزایای آموزش موسیقی بر حافظه فعال در افراد مسن، آموزش موسیقی در طول عمر ممکن است به عنوان یک عامل محافظتی در برابر زوال عقل عمل کند (ورگز و همکاران، 2003؛ بالباگ و همکاران، 2014). در یک مطالعه دوقلو مبتنی بر جمعیت، بالباگ و همکاران. نشان داد دوقلوهای مسن‌تری که ساز می‌نواختند، 64 درصد کمتر از هم‌قلوهای خود به زوال عقل مبتلا می‌شوند. برخلاف این یافته‌ها، یک مطالعه اخیر (Kuusi et al., 2019) علل مرگ نوازندگان کلاسیک در فنلاند را ردیابی کرد و نشان داد که موسیقی‌دانان به اندازه جمعیت عمومی از یک اختلال عصبی رنج می‌برند. در مجموع، این یافته‌های متناقض نشان می‌دهند که برای تعیین اینکه آیا آموزش موسیقی در برابر اختلالات عصبی محافظت می‌کند، به مطالعات بیشتری نیاز است.

علاوه بر این، شواهد قوی وجود دارد که نشان می‌دهد نوسان‌های مختلف توسط شبکه‌های عملکردی متفاوتی پشتیبانی می‌شوند که زیربنای فرآیندهای حسی و شناختی از جمله حافظه فعال هستند. ثابت نگه داشته شدند. مدل رگرسیون 18.2 درصد از واریانس آموزش موسیقی را به خود اختصاص داد.

افرادی که استعداد موسیقی پایینی دارند بعید است که درس های موسیقی را دنبال کنند، که می تواند ارتباط مثبت بین توانایی های شنیداری از قبل موجود و آموزش موسیقی را حتی قبل از شروع آموزش تضمین کند. پیشنهاد یک پیوند علّی از آموزش موسیقی به توانایی‌های شنیداری نیز توسط شواهدی که نشان می‌دهد این ارتباط توسط حالت انگیزشی تعدیل می‌شود، رد می‌شود (McAuley و همکاران، 2011). در مطالعه 2، ما ارتباط بین مدت زمان آموزش موسیقی و متغیرهای جمعیت شناختی، شناختی و شخصیتی را در کودکان 10 تا 12 ساله بررسی کردیم. نمونه کودک به ما این امکان را داد که این ارتباط را در میان شرکت‌کنندگانی که احتمال بیشتری نسبت به بزرگسالان آزمایش‌شده در مطالعه 1 داشتند، به‌طور فعال در آموزش موسیقی در زمان آزمایش مشارکت داشتند، بررسی کنیم.

در میمون‌ها، جفت‌شدگی آلفا-گاما در شبکه پیشانی-پاریتال به تغییرات بار حافظه کاری حساس است (Pinotsis et al., 2019). در انسان، برهمکنش بین تتا و آلفا/گاما بصری و جلو-پاریتال، و بین نوسانات آلفا و بتا/گاما در طول نگهداری حافظه کاری افزایش می‌یابد و منعکس کننده تعاملات بین شبکه‌های حسی و فرونتو-پاریتال است (Siebenhühner et al., 2016). علاوه بر این، جفت فرکانس متقاطع با بار حافظه کاری افزایش یافت و تفاوت های فردی در ظرفیت حافظه کاری را پیش بینی کرد. با این وجود، بسیاری از وظایف شنیداری استفاده شده (مانند تشخیص تغییرات زیر و بم) شبیه کارهایی است که برای اندازه گیری استعداد موسیقی استفاده می شود (به عنوان مثال، توانایی طبیعی موسیقی؛ به عنوان مثال، والنتین و همکاران، 2010).

همچنین ممکن است که ریتم های گاما نقش مهمی در حفظ حافظه کاری ایفا کنند، به ویژه با توجه به بلوغ آن در طول توسعه. در یک مطالعه اخیر، کودکان 10 تا 12 ساله با نوجوانان 15 تا 17 ساله در تطابق تاخیری با تکلیف نمونه مقایسه شدند. بچه‌های بزرگ‌تر قدرت گاما را در مرحله تأخیر نشان دادند و پاسخ گاما را به تحریک مغناطیسی ترانس کرانیال اعمال شده روی قشر جلوی مغز نشان دادند. شایان ذکر است که توان گامای استخراج شده توسط TMS با ظرفیت حافظه کاری همبستگی مثبت داشت (Walker et al., 2019). در کارهایی که نیاز به سرکوب حواس‌پرتی دارند، تفاوت‌های فردی در فعالیت آلفا ممکن است زمینه ساز عملکرد رفتاری در طول وظایف حافظه کاری باشد.

این مداخلات منجر به بهبودهای رفتاری و/یا الکتروفیزیولوژیک در آگاهی واج شناختی می شود (دژ و شوارتزر، 2011)، هجاهای متمایز کننده که در مدت زمان یا زمان شروع صدا متفاوت هستند (چوبرت و همکاران، 2012)، و به خاطر سپردن کلمات بی معنی (فرانسوا و همکاران. ، 2012). مهمتر از آن، تأثیرات مثبت از درک گفتار تا واژگان (Moreno و همکاران، 2011a)، مرتبط کردن نمادهای بصری با کلمات (Moreno و همکاران، 2011b)، و خواندن کلمات با املای نامنظم گسترش می‌یابد (Moreno و همکاران، 2009). به طور خلاصه، مداخلاتی که مهارت های گوش دادن به موسیقی را بهبود می بخشد با بهبود درک گفتار همراه است که به نوبه خود برخی از جنبه های پردازش زبان را تقویت می کند.

قابل توجه است که بزرگسالان در مطالعه اخیر افزایش انسجام آلفا را نشان دادند، اما هیچ تغییری در انسجام تتا در طول نگهداری حافظه نداشتند. رودریگز مارتینز و همکاران همچنین نشان داد که نوسانات تتا در حافظه فعال کودکان نقش دارد و این نقش در طول رشد کاهش می یابد.
جهت کسب اطلاعات بیشتر از سایت اوادیس بازدید نمایید
به طور خاص، نویسندگان همبستگی بین نوسانات تتا در حالت استراحت و نمرات ترکیبی را در یک معیار 9 خرده آزمون حافظه کاری نشان دادند که در محدوده سنی 6 تا 26 سال انجام شد.

روی هم رفته، این یافته‌ها نشان می‌دهند که تغییرات در فعالیت نوسانی و شبکه‌های عملکردی آن‌ها ممکن است منعکس‌کننده تنوع فردی در طول رمزگذاری، نگهداری، و بازیابی آیتم‌ها در حافظه کاری باشد. فرکانس پیک آلفا همچنین می تواند به عنوان یک نشانگر زیستی بالقوه برای اختلالات شناختی خفیف عمل کند (Babiloni et al., 2018) زیرا برای جمعیت MCI نسبت به افراد مسن عادی کمتر است و همچنین با نمرات MMSE همبستگی دارد. علاوه بر این، APF در محل‌های خلفی با حجم هیپوکامپ همبستگی مثبت دارد، که در جمعیت خفیف اختلال شناختی کاهش می‌یابد (گارس و همکاران، 2013). به همین ترتیب، یک همبستگی منفی بین قدرت تتا پیشانی و حجم هیپوکامپ پیدا شده است (گرونوالد و همکاران، 2001). به طور کلی، مطالعاتی که به دنبال بررسی اثرات آموزش موسیقی بر شناخت و حافظه فعال در افراد مسن هستند باید رابطه بین پیری، شناخت و تغییرات در فعالیت نوسانی در طول حالت استراحت، مانند APF را در نظر بگیرند.


با این وجود، ممکن است که آموزش موسیقی به عنوان یک متغیر میانجی بین شخصیت و توانایی های شناختی عمل کند، به طوری که شخصیت بر افرادی که دروس موسیقی را می گذرانند، تأثیر می گذارد، که به نوبه خود، توانایی های شناختی را افزایش می دهد. در حالی که کمتر مورد مطالعه قرار گرفته است، تفاوت های مربوط به آموزش موسیقی در حفظ حافظه کاری در محدوده تتا و بتا نشان داده شده است. به عنوان مثال، آموزش موسیقی ممکن است فعالیت های مربوط به تتا را در طول دوره های تاخیر افزایش دهد و بر پردازش حافظه بعدی تأثیر بگذارد.

روانی موسیقی 32، 139–152. تأثیر سه سال آموزش پیانو بر رشد شناختی کودکان J. Res. آموزش موسیقی. درس موسیقی، هوش هیجانی و IQ. همبستگی های شناختی، موسیقیایی و محیطی آموزش موسیقی اولیه روانی موسیقی 27، 18–37. McCrae، R. R.، و Costa، ??P. T.

از آنجایی که ظرفیت و مدت حافظه کاری در طول دوره رشد بهبود می یابد، و الگوهای نوسانی برای توانایی های یکسان در مراحل مختلف رشد متفاوت است، مطالعه چگونگی تغییر نوسانات در طول رشد می تواند بینشی در مورد مکانیسم های عصبی حافظه فعال ارائه دهد. تا آنجا که ما می دانیم، هیچ مطالعه ای برای بررسی روابط بین آموزش موسیقی، حافظه کاری و نوسانات عصبی در کودکان انجام نشده است. بنابراین، یک شکاف قابل توجه در دانش ما روشن کردن این است که چگونه مداخلات آموزشی موسیقی و معیارهای استعداد موسیقی ممکن است فعالیت نوسانی را در طول توسعه افزایش یا تغییر دهد.
جهت کسب اطلاعات بیشتر از سایت اوادیس بازدید نمایید
اعتقاد بر این است که نوسانات عصبی نشان دهنده تغییرات همزمان در تحریک پذیری در شبکه های سلول های قشر مغز هستند (فریس، 2005؛ کلیمش و همکاران، 2007)، و برای مطالعه فرآیندهای شناختی که در مدت زمان طولانی تری نسبت به یک واحد منفرد رخ می دهند، مناسب هستند. این امر به ویژه در مورد مطالعه مدت زمان و ظرفیت مرحله نگهداری حافظه کاری کاربرد دارد. در مقایسه با تکنیک‌های ثبت داخل جمجمه‌ای، EEG یک ابزار غیرتهاجمی و نسبتا ارزان برای اندازه‌گیری الگوهای فعالیت عصبی هماهنگ در سطح جمعیت است که ممکن است با پردازش حسی و شناختی همراه باشد.

در هر دو مطالعه، متغیرهای شخصیت مدت زمان آموزش موسیقی را حتی زمانی که جمعیت شناختی و توانایی شناختی ثابت نگه داشته می شد، پیش بینی کردند. علاوه بر این، در بین کودکان، زمانی که متغیرهای جمعیت شناختی و شخصیت ثابت بودند، توانایی شناختی دیگر مدت زمان آموزش موسیقی را پیش بینی نمی کرد. توجه داشته باشید که با جمع کردن IQ و میانگین نمره در یک متغیر واحد، ما در واقع قدرت را افزایش دادیم (یعنی 1 df به جای 2، ارتباط ساده‌تر با درس‌های موسیقی). نتایج ما نشان می‌دهد که هنگام پیش‌بینی اینکه چه کسی احتمالاً درس موسیقی را می‌گذراند و برای چه مدت، تفاوت‌های فردی در شخصیت حداقل به اندازه متغیرهای شناختی در میان بزرگسالان و حتی در میان کودکان مهم‌تر است.

تفاوت‌های گروهی در فعالیت بتا نشان‌دهنده مزیت پردازشی برای نوازندگان نسبت به غیر موسیقی‌دانان بود. همانطور که این تفاوت ها در 30 ثانیه اول وضعیت 0-back مشاهده شد، آموزش موسیقی ممکن است در غیاب تداخل یا حواس پرتی، رمزگذاری و نگهداری کارآمدتر اطلاعات را در حافظه کاری ارتقا دهد. همچنین شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه آموزش موسیقی انسجام نوسانی را بین نواحی مختلف مغز که در حین وظایف حافظه کاری فضایی فعال هستند، تغییر می‌دهد.
لطفاً جهت دسترسی به لیست برترین آموزش پیانو کلیک کنید
باتاچاریا و همکاران تأثیرات آموزش موسیقی بر انسجام گاما در طول چرخش ذهنی را بررسی کرد، کاری که شرکت‌کنندگان را ملزم می‌کند بین یک شی سه‌بعدی و تصویر آینه‌ای چرخانده آن تمایز قائل شوند.

اسامی خاص برای هر نت از یک مقیاس را بیاموزید

آنها همچنین سؤالاتی را در مورد تقریباً تمام همبستگی‌های گزارش شده قبلی بین آموزش موسیقی و توانایی‌های شناختی که در توضیح شخصیت شکست خورده‌اند، مطرح می‌کنند (به عنوان مثال، رودن و همکاران، 2012). علاوه بر این، علیرغم این ادعا که آموزش موسیقی یک مدل خوب یا ایده آل برای مطالعه پلاستیسیته است (Münte et al., 2002; Jäncke, 2009a, b; Herholz and Zatorre, 2012)، یافته های ما تفاوت های از قبل موجود را برجسته می کند. از نظر متغیرهای جمعیت شناختی، توانایی های شناختی و ویژگی های شخصیتی بین کودکانی که درس موسیقی می خوانند و کودکانی که درس موسیقی نمی خوانند.

Pongan, E., Tillmann, B., Leveque, Y., Trombert, B., Getenet, J. C., Auguste, N., et al. . آیا مداخلات موسیقی یا نقاشی می تواند درد مزمن، خلق و خو، کیفیت زندگی و شناخت را در بیماران مبتلا به آلزایمر خفیف بهبود بخشد؟ شواهد از یک کارآزمایی تصادفی کنترل شده. Münte, T. F., Altenmüller, E., and Jäncke, L. مغز نوازنده به عنوان مدلی از نوروپلاستیسیته. کاستا جیومی، ای. تأثیر سه سال آموزش پیانو بر پیشرفت تحصیلی، عملکرد مدرسه و عزت نفس کودکان.

بنابراین، آموزش موسیقی ممکن است انسجام تتا را در طول وظایفی که نیاز به حفظ بازنمایی محرک در طول زمان دارد، افزایش دهد. افزایش انسجام تتا ممکن است از اتصالات بین نواحی مغز مهم برای پردازش حافظه پشتیبانی کند، از جمله لوب گیجگاهی داخلی و قشر پیش پیشانی (جونز و ویلسون، 2005؛ اندرسون و همکاران، 2010). علاوه بر این، Hsu و همکاران. فعالیت بتا را در نوازندگان و غیر نوازندگان در طول یک کار شنوایی N-back مقایسه کرد.

توجه داشته باشید مدت زمان

اتصال جهانی آلفا در طول حالت استراحت با افزایش سن کاهش می یابد (اسکالی و همکاران، 2018). آزمایش یک نمونه بزرگ از 17722، Vysata و همکاران. کاهش مرتبط با سن در تتا و انسجام آلفا جهانی را گزارش کرد. در یک مطالعه طولی، Fjell و همکاران.

این جدول نتایج مطالعات روی جوانان، حافظه فعال و فعالیت نوسانی را نشان می دهد. بررسی ارتباط بین درس موسیقی و هوش. Jakobson، L. S.، Lewycky، S. T.، Kilgour، A. R. حافظه برای مطالب کلامی و بصری در نوازندگان بسیار آموزش دیده.

مدت زمان پخش منظم موسیقی، که بسیار متفاوت بود، به عنوان متغیر نتیجه مورد استفاده قرار گرفت، زیرا منعکس کننده آموزش رسمی و همچنین علاقه به موسیقی بود. توجه به این نکته مهم است که اکثر یافته‌های مورد بحث در بالا از وظایف حافظه کاری استخراج شده‌اند که ذخیره‌سازی موقت اطلاعات را در غیاب پردازش اطلاعات غیر مرتبط با کار بررسی می‌کنند. با این حال، با توجه به اینکه حافظه کاری یک منبع با ظرفیت محدود است، مهار فعال اطلاعات بی ربط به کار یک عملکرد اجرایی مهم و ضروری است. نوسانات عصبی ابزار مفیدی در تفکیک بین اجزای ذخیره سازی و پردازشی حافظه کاری و شبکه های عملکردی زیربنایی آنها هستند. تکنیک های تحریک مانند TMS و tACS، در حالی که غیر تهاجمی هستند، نیاز به تجهیزات تخصصی و مدیریت متخصص دارند.

دریافتند که کاهش اتصال با کاهش کنترل بازدارنده مرتبط است. همانطور که قبلاً ذکر شد، نوازندگان جوان بزرگسال همزمانی تتا بالاتری را در طول وظایف حافظه کاری و همچنین عملکرد بهتری در آن وظایف نشان می‌دهند (Cheung et al., 2017; Dittinger et al., 2017). انسجام بهبود یافته در نتیجه آموزش موسیقی ممکن است زمینه ساز مزایای شناختی و حافظه کاری باشد که در نوازندگان مسن تر دیده می شود. آموزش موسیقی ممکن است به تقویت برخی از ارتباطات که ممکن است به دلیل افزایش سن ضعیف تر شوند کمک کند. شرکت کنندگان ما در مقطع کارشناسی و کودکان 10 تا 12 ساله با مقادیر مختلف آموزش موسیقی بودند. اطلاعات دموگرافیک، شناختی و شخصیتی جمع آوری و به عنوان متغیرهای پیش بینی کننده در تحلیل رگرسیون برای تعیین اهمیت نسبی عوامل شخصیتی و شناختی در پیش بینی مدت زمان آموزش موسیقی استفاده شد.

با این حال، مهم است که در مورد قدرت آموزش موسیقی در تغییر توانایی های شناختی واقع بین باشیم. اشتیاق در مورد انعطاف پذیری، به ویژه در میان دانشمندان علوم اعصاب (Münte et al., 2002; Jäncke, 2009a,b; Herholz and Zatorre, 2012)، باید با آگاهی از یافته های ژنتیک رفتاری، که یک مؤلفه ژنتیکی را برای تقریباً همه رفتارها آشکار می کند، متعادل شود. بسیاری از تحقیقات قبلی ممکن است تأثیرات آموزش موسیقی را بیش از حد برآورد کرده باشد و نقش تفاوت‌های از پیش موجود بین کودکانی که درس موسیقی می‌خوانند و نمی‌خوانند، دست کم گرفته باشند. نتایج ما نقش شخصیت - علاوه بر ویژگی‌های جمعیتی و توانایی‌های شناختی - را در تصمیم‌گیری برای گذراندن درس‌های موسیقی و ادامه چنین درس‌هایی برای دوره‌های طولانی نشان می‌دهد.

در مجموع، این نتایج نشان می دهد که نوسانات آلفا و تتا در حافظه کاری در دوران کودکی نقش دارند و الگوهای نوسانی در طول پردازش حافظه کاری بین کودکان و بزرگسالان متفاوت است. فرکانس پیک آلفا از دوران نوزادی تا بزرگسالی افزایش می‌یابد و ممکن است یک نشانگر مفید برای بلوغ مغز (والدس و همکاران، 1990)، و رشد شناختی (Mierau et al., 2016) باشد. با این حال، با توجه به یافته های متفاوت در مورد نقش آلفا (ساندر و همکاران، 2012؛ ساتو و همکاران، 2018) و تتا در طول نگهداری حافظه کاری، مطالعات بیشتری برای درک سهم نوسانات مختلف در طول نگهداری حافظه کاری مورد نیاز است. علاوه بر فعل و انفعالات تتا-گاما، دیگر کوپلینگ های فرکانس متقاطع نشان داده شده است که از فرآیندهای حافظه کاری پشتیبانی می کنند.

فعالیت‌های باند تتا همچنین در «تکه‌کردن» اطلاعات شنیداری ادراکی نقش دارد، که ممکن است به‌های کنترل سلسله مراتبی لازم برای رفتار پیچیده و نمایش پذیرفتن کمک کند (Kkumoto and Mayr, 2018؛ Teng et al., 2018). علاوه بر تتا، سایر نوسانات عصبی، از جمله آلفا و گاما، در شکل گیری و نگهداری حافظه نقش دارند. در واقع، Roux و Uhlhaas نقشهای عملکردی متمایز نوسانات عصبی آلفا، تتا و گاما را در حافظه کاری نسبت دادند.

این جدول یافته های تأثیرات آموزش موسیقی بر حافظه کاری و فعالیت نوسانی را خلاصه می کند. به طور کلی، این مطالعات نشان می دهد که آموزش موسیقی ممکن است از کاهش حافظه کاری مرتبط با افزایش سن محافظت کند و همچنین عملکرد را در میان سالمندانی که کاهش حافظه فعال نشان می دهند، بهبود بخشد. نکته مهم این است که آموزش موسیقی ممکن است در پیشگیری و درمان زوال عقل نیز مفید باشد.

نشان داده شده است که فعالیت آلفا با ظرفیت حافظه کاری متفاوت است، که به عنوان توانایی حفظ فعال آیتم ها در حافظه کاری در مواجهه با حواس پرتی تعریف می شود (Engle et al., 1999). دونگ و همکاران دریافتند که مستقل از دشواری کار، افراد با ظرفیت حافظه کاری کم، ERD آلفای بیشتری را نشان می‌دهند، که ممکن است منعکس کننده دخالت منابع عصبی اضافی از جمله منابع غیر مرتبط با کار در دست باشد. آموزش موسیقی برخی از پیچیده ترین توانایی های شناختی ما را درگیر می کند (پرتز و زاتوره، 2005؛ زاتور و مک گیل، 2005) و انعطاف پذیری مغز را در نواحی قشری که به طور گسترده توزیع شده اند، القا می کند (آلتنمولر و شلاگ، 2015). نوازندگی مستلزم توجه گزینشی و انعطاف پذیر و همچنین مهار محرک های شنیداری و بصری نامربوط است.

بخش‌های قبلی این بررسی تفاوت‌های فعالیت در باندهای فرکانس مربوط به تخصص موسیقی را مورد بحث قرار داد. با این حال، طبق اطلاعات ما، هیچ گزارشی مبنی بر اینکه آیا جفت فرکانس متقاطع در طول حافظه کاری به عنوان تابعی از آموزش موسیقی متفاوت است یا خیر، وجود ندارد. در حالی که تعاملات وابسته به آموزش موسیقی بین باندهای فرکانس هنوز مورد بررسی قرار می گیرد، ما شواهدی ارائه کردیم که نشان می دهد آموزش موسیقی ممکن است اتصال عصبی را در شبکه های عملکردی زیرین حافظه فعال تغییر دهد.


از آنجایی که یک مؤلفه ژنتیکی واضح در توانایی های شناختی عمومی (دیری و همکاران، 2006) و شخصیت (متیو و همکاران، 2003) وجود دارد، بعید است تفاوت های فردی در این زمینه ها صرفاً نتیجه یک عامل محیطی مانند موسیقی باشد. یک موضوع در مطالعات روابط بین آموزش موسیقی و پیامدهای شناختی، جهت گیری علیت است. به عنوان مثال، کسانی که مستعد موفقیت در موسیقی هستند ممکن است مستعد نشان دادن توانایی‌های شناختی افزایش یافته نسبت به همسالان همسن باشند. روش دیگر، آموزش موسیقی ممکن است باعث افزایش توانایی های شناختی شود.

فعالیت الکتریکی مغز ممکن است در حوزه زمانی به عنوان ERP تجزیه و تحلیل شود، که میانگین زمان قفل شده EEG به یک محرک یا رویداد پاسخ مکرر است. در حالی که تحقیقات فراوانی در رابطه با ERP ها و حافظه کاری وجود دارد (درو و همکاران، 2006؛ یورگیل و گلوب، 2013؛ پینال و همکاران، 2015؛ گتزمن و همکاران، 2018)، بررسی فعلی بر طیفی (زمان-فرکانس) تمرکز دارد. تجزیه و تحلیل‌های فرکانس زمانی مختلف را می‌توان برای تعیین بزرگی یا قدرت EEG در یک باند فرکانسی معین و همچنین میزان انسجام بین نواحی مختلف قشر مغز استفاده کرد. اگرچه تحلیل‌های فرکانس زمانی معمولاً از نظر محاسباتی فشرده‌تر از روش‌های ERP حوزه زمان هستند، مشخص کردن نوسانات قشر مغز و همگام‌سازی آن‌ها در بررسی فرآیندهای توزیع شده مغز سودمند است.

روانی 98، 457-468. نورون‌هایی که در فرکانس‌های مختلف نوسان می‌کنند ممکن است با یکدیگر تعامل داشته باشند و سلسله‌مراتبی تودرتو را به شیوه‌ای وابسته به زمان تشکیل دهند که در چندین ناحیه مغز قرار دارد. جفت فرکانس متقاطع، یا تعامل باندهای فرکانسی مختلف، ابزار مفیدی در بررسی ژنراتورهای زیربنایی و اتصال عملکردی مرتبط با حافظه کاری است. Furnham، A.، Chamorro-Premuzic، T.، و McDougall، F.

در طول وظایف حافظه کاری فضایی، نوازندگان انسجام گامای افزایش‌یافته‌ای را در شبکه‌های فرونتو-پاریتال (Bhattacharya و همکاران، 2001) و فرونتو-زمانی نشان می‌دهند. در طول وظایف حافظه کلامی، نوازندگان انسجام تتا درون نیمکره ای را افزایش می دهند (Cheung et al., 2017; Dittinger et al., 2017). تفاوت‌های گروهی در انسجام طیفی مکمل یافته‌های fMRI است مبنی بر اینکه نوازندگان در طول وظایف حافظه کاری کلامی و صدایی با نواحی مختلف مغز درگیر می‌شوند، در حالی که غیر موسیقی‌دانان بدون توجه به وظیفه، همان مناطق را استخدام می‌کنند (شولز و همکاران، 2011). بنابراین، نوازندگان ممکن است به شبکه‌های عملکردی قوی‌تر یا جایگزینی که درگیر وظایف حافظه کاری مختلف هستند، تکیه کنند.

روشی برای محاسبه ریاضی امضاهای کلیدی بیاموزید

در یک مطالعه جدیدتر، نوازندگان انسجام گاما را بین نواحی جلویی و زمانی در طول یک کار حافظه کاری فضایی نشان دادند، اما انسجام را در تمام باندهای فرکانسی دیگر در مقایسه با غیر موسیقی‌دانان کاهش دادند. انسجام افزایش یافته در کل آزمایش مشاهده شد، و بنابراین به شدت محدود به نگهداری حافظه کاری نشد. با این حال، به نظر می رسد که انسجام افزایش یافته مشاهده شده در نوازندگان، واسطه تعاملات قشری مهم برای حافظه فعال است.

در یک مطالعه تجربی دیگر، دانش‌آموزان کلاس اولی به‌طور تصادفی به مدت 1 سال دروس موسیقی یا نمایش در گروه‌های کوچک یا بدون دروس تدریس شدند. افزایش ضریب هوشی قبل از بعد از آزمون (تقریباً سه امتیاز یا 1/5 SD) برای کودکانی که درس موسیقی می‌خواندند در مقایسه با سایر کودکان بیشتر بود. انجام تکالیف تصادفی مستلزم ارائه درس‌های رایگان بود و تمرین بین درس‌ها حداقل بود (10 تا 15 دقیقه در هفته). به عبارت دیگر، اگرچه طراحی امکان استنباط علّی را فراهم می‌کرد، اما آموزش به‌طور قابل ملاحظه‌ای با هنجار متفاوت بود، زمانی که والدین برای تحصیل موسیقی فرزندانشان پول می‌پردازند. اول، مطالعات رفتاری در بزرگسالان نشان می‌دهد که مزایای آموزش موسیقی به حافظه فعال شنیداری محدود نمی‌شود، بلکه ممکن است به روش‌های دیداری یا حسی دیگر نیز گسترش یابد. علاوه بر این، آموزش موسیقی ممکن است به طور انتخابی بر ظرفیت حافظه کاری تأثیر بگذارد تا مدت زمان حافظه کاری.

تقویت شناخت و برای درمان اختلالات عصبی در طول عمر. مهم این است که آموزش موسیقی، یا کاربردهای هدفمند محرک های موسیقی، ممکن است به عنوان مداخلات طبیعی و غیرتهاجمی برای تغییر یا جذب نوسانات عصبی عمل کند. ضربه زدن همراه با ریتم های موسیقی باعث ایجاد حباب مرتبط با ضرب می شود (نوزرادان و همکاران، 2015) و همچنین تغییراتی در شبکه های حسی جسمی عملکردی (Daly et al., 2014) و رفتار (Nozeradan et al., 2016; Crasta et al., 2018) ). نکته مهم، حباب ریتم محدود به حالت شنوایی نیست (Okawa et al., 2017) و می تواند در غیاب یک محرک خارجی رخ دهد.

در حال پخش

با این حال، مطالعات نشان داده اند که گوش دادن یا ضربه زدن به همراه ساختار ریتمیک موسیقی، نوسانات فرکانس پایین مغز را به خود جذب می کند (لاکاتوس و همکاران، 2008؛ بسله و همکاران، 2011).
جهت کسب اطلاعات بیشتر از سایت نوافرین بازدید نمایید
به عنوان مثال، گوش دادن غیرفعال به دنباله های موسیقی باعث ایجاد تغییرات در آلفا می شود (Bridwell et al., 2017) و جفت شدن بین محدوده فرکانس دلتا و بتا بالا را افزایش می دهد (Adamos et al., 2018). فهرست های کلماتی که به جای گفتار خوانده می شوند، انسجام آلفا را در نواحی پیشانی دو طرفه افزایش می دهند (Thaut et al., 2005) که از فرآیندهای مرتبط با یادگیری پشتیبانی می کنند (Sato et al., 2018). علاوه بر این، انسجام افزایش یافته به محرک های موسیقی ریتمیک با بهبود حافظه برای محرک های گفتاری بعدی ارتباط دارد (فالک و همکاران، 2017). در یک مطالعه تجربی (Costa-Giomi، 1999)، دانش‌آموزان کلاس چهارم از خانواده‌های با SES پایین به مدت 3 سال در کلاس‌های انفرادی پیانو یا بدون درس اختصاص داده شدند. در ابتدا و انتهای مطالعه، دو گروه از نظر توانایی‌های کمی، کلامی یا فضایی تفاوتی با هم نداشتند، اگرچه در این مدت فواید کمی برای گروه پیانو وجود داشت.

دیوئل، 2017؛ اوکاوا و همکاران، 2017). چندین نویسنده گزارش کرده اند که رشد حافظه فعال ممکن است به عنوان مکانیزمی برای ظهور توانایی های شناختی و سایر پیامدهای رشدی عمل کند (به کراوس و همکاران، 2012 مراجعه کنید). برای مثال، گزارش‌هایی از ارتباط بین عملکرد حافظه کاری، آموزش موسیقی یا استعداد، و نتایج رشدی مانند رمزگذاری عصبی گفتار وجود دارد (Strait et al., 2011, 2012; Christiner and Reiterer, 2018; Ireland et al., 2018). و همچنین مهارت های شناختی مرتبط با توانایی های خواندن (بنائی و اهیسار، 2013؛ دژ و همکاران، 2015). برخی از تغییرات مرتبط با سن که به خوبی مورد مطالعه قرار گرفته اند، در طول ضبط حالت استراحت رخ می دهند. فرکانس آلفای حالت استراحت در طول رشد افزایش می یابد (لیندزلی، 1939؛ استروگانووا و همکاران، 1999؛ مارشال و همکاران، 2002) و در بزرگسالی به اوج خود می رسد (چیانگ و همکاران، 2011) و سپس در افراد مسن کند می شود.

شخصیت، توانایی شناختی و باورها در مورد هوش به عنوان پیش بینی کننده عملکرد تحصیلی. Degé, F., Wehrum, S., Stark, R., and Schwarzer, G. تأثیر دو سال آموزش موسیقی مدرسه در دوره متوسطه بر حافظه دیداری و شنیداری. روانی 8، 608-623.

هوش، موفقیت، گشودگی به تجربه، و خلاقیت اندازه گیری شده است. تفاوت 36، 913-929. دی فروت، اف.، ون لیوون، ک.، دی بول، ام.، و دی کلرک، بی. تفاوت های جنسی در عملکرد مدرسه به عنوان تابعی از وظیفه شناسی، تخیل و نقش واسطه ای رفتار مشکل.

نتایج مطالعه 2 نشان می‌دهد که در برخی موارد، شخصیت ممکن است حتی مهم‌تر از توانایی‌های شناختی در پیش‌بینی احتمال شرکت در کلاس‌های موسیقی در وهله اول و سپس ادامه دادن به آموزش موسیقی برای مدت طولانی باشد. نتایج ما همچنین نشان می‌دهد که عوامل شخصیتی توضیح می‌دهند که چرا کودکان آموزش‌دیده موسیقی تمایل به کسب نمرات بالاتری نسبت به همسالان خود دارند، حتی زمانی که تفاوت‌های فردی در IQ ثابت باشد. برخلاف این دیدگاه که نوسانات آلفا برای حفظ حافظه در کودکان مهم است، مطالعه دیگری تفاوتی در انسجام آلفا نشان نداد، اما افزایش انسجام تتا را در طول نگهداری در بین کودکان 7 تا 8 ساله نشان داد.

این یافته ها ممکن است توسط تحقیقات آینده در مورد تأثیرات آموزش موسیقی بر جفت فرکانس متقابل در طول حافظه کاری پشتیبانی شود. شواهد زیادی وجود دارد که نشان می دهد نوسانات عصبی برای شکل گیری حافظه مهم هستند. این بار برای اولین بار در مطالعات طولانی مدت و کوتاه مدت نشان داده شده است که مدل های عصبی برای تشکیل حافظه شامل تغییر فازی در پاسخ های عصبی به ورودی های سیناپسی هستند. Huerta و Lisman گزارش دادند که یک انفجار منفرد از حرکت در اوج فاز تتا LTP را القا می کند، در حالی که حرکت در فرورفتگی ت LTD را القا می کند. نقش تتای هیپوکامپ به طور خاص در مدل‌های شکل‌گیری حافظه جوندگان مورد بررسی قرار گرفته است (Buzsáki و همکاران، 1994)، و به عوامل بین هیپوکامپ و قشر جلوی مغز در انسان توسعه یافته است (Anderson et al., 2010).

اعتبار سنجی مدل پنج عاملی شخصیت در بین ابزارها و ناظران. روانی 52، 81-90.

مطالعات طولی که در آن شرکت کنندگان به طور تصادفی به تمرین موسیقی یا شرایط کنترل اختصاص داده شدند، به وضوح نشان دهنده تأثیر علیت تمرین بر ظرفیت حافظه کاری است (فوجیوکا و همکاران، 2006؛ دژ و شوارتزر، 2017؛ گوو و همکاران، 2018). علاوه بر این، شواهدی برای رابطه دوز-پاسخ بین تمرین موسیقی و حافظه کاری از این دیدگاه حمایت می‌کند که تمرین، به جای هر گونه استعداد، تغییراتی در ظرفیت حافظه کاری ایجاد می‌کند (برگمن ناتلی و همکاران، 2014). یکی از جالب‌ترین یافته‌ها تا به امروز این است که آموزش موسیقی در دوران کودکی پیشرفت تحصیلی را پیش‌بینی می‌کند، حتی زمانی که IQ ثابت باشد.

این بررسی شواهدی را ارائه می دهد که نشان می دهد مطالعه نوسانات عصبی برای درک مکانیسم های عصبی نهفته در روابط بین آموزش موسیقی و حافظه کاری مهم است. به طور خاص، ما شواهدی ارائه می دهیم که اندازه گیری نوسانات عصبی به ویژه برای مطالعه مراحل زمانی حافظه و شناخت مفید است که ممکن است در بازه های چند ثانیه تا چند دقیقه رخ دهد. علاوه بر این، ما نشان می‌دهیم که یک رویکرد طول عمر برای مطالعه روابط بین آموزش موسیقی، حافظه کاری، و نوسانات عصبی، شباهت‌ها و تفاوت‌ها را در حافظه کاری و رویدادهای عصبی زمینه‌ای در مراحل مختلف زندگی آشکار می‌کند. در ادامه برخی از نکات مهم مطرح شده در این بررسی و همچنین پیشنهاداتی برای بررسی بیشتر آورده شده است.

هوش عاطفی، نه آموزش موسیقی، تشخیص عروض گفتار عاطفی را پیش بینی می کند.
لطفاً جهت دسترسی به لیست برترین آموزشگاه سازهای کلاسیک کلیک کنید
عاطفه 8، 838-849. ارتباط مثبت بلند مدت بین درس موسیقی و IQ.

کند شدن آلفای غالب در افراد مسن یک پدیده شناخته شده است که ممکن است نشان دهنده نقایص شناختی مختلف باشد (ابریست، 1954؛ دافی و همکاران، 1984؛ کوپرونر و همکاران، 1984؛ اورلین و همکاران، 2004؛ چیانگ و همکاران. ، 2011؛ ??اسکالی و همکاران، 2018). کلارک و همکاران نشان داد که کند شدن آلفا مربوط به سن، همانطور که توسط APF اندازه گیری شد، با ظرفیت حافظه کاری همبستگی منفی داشت. در افراد مسن، کند شدن APF در مکان‌های ضبط قدامی در مقایسه با بزرگسالان جوان چشمگیرتر است.

چونگ و همکاران گزارش داد که نوازندگان افزایش انسجام تتا درون نیمکره ای را در طول رمزگذاری حافظه کلامی نشان دادند. انسجام معیاری از ثبات در یک باند فرکانس معین در دامنه یا فاز بین نواحی مختلف مغز است، بنابراین انسجام بالاتر نشان‌دهنده همزمانی بیشتر فعالیت در مناطق مختلف است. انسجام تتا بالاتر در نوازندگان نیز با عملکرد حافظه بعدی مرتبط است (Cheung et al., 2017). به همین ترتیب، در مقایسه با غیر موسیقی‌دانان، نوازندگان هنگام قضاوت درباره ارتباط معنایی یک محرک جدید با اطلاعاتی که قبلاً آموخته‌اند، انسجام تتا نیمکره چپ افزایش یافته است (Dittinger et al., 2017). اگرچه به خودی خود نگهداری حافظه کار نمی کند، اما این وظایف مستلزم فعال سازی مداوم نمایش های حافظه برای پردازش بعدی است.

به طور خاص، آنها پیشنهاد کردند که فعالیت هایی را در باند به حفظ حافظه کاری کمک می کنند، در حالی که نوسانات باند آلفا ممکن است اطلاعات غیر مرتبط با کار را کند، و نوسانات باند تتا برای هر آیتم در حافظه کاری مهم باشد. در حالی که پیشرفت های قابل توجهی در درک نقش نوسانات عصبی در حافظه کاری صورت گرفته است، در رابطه بین آموزش موسیقی، نوسانات عصبی و شبکه های عملکردی آنها اطلاعات کمتری وجود دارد. این ایده که یک فعالیت بالقوه لذت بخش مانند یادگیری آواز خواندن یا نواختن یک آلت موسیقی می تواند اثرات جانبی مفیدی بر عملکرد شناختی داشته باشد، بدیهی است که جذاب است.