در حالی که بسیاری از کلمات، مانند «شطرنج»، مفاهیمی را که به اندازه کافی مهم به نظر می رسد برای تحلیل عمیق فلسفی انتخاب نمی کنند، در مورد مفهوم قانون صادق نیست. اعمالی که به عنوان "قانونی" یا شامل "قانون" شناخته می شوند، اهمیت اخلاقی و احتیاطی زیادی دارند. لطفاً جهت کسب اطلاعات بیشتر در زمینه مشاوره حقوقی قبل از ازدواج به سایت ما مراجعه نمایید افراد زندانی، جریمه، ملزم به پرداخت غرامت برای صدمات ناشی از رفتار مجرمانه قانونی، و حتی به دلیل نقض قانون اعدام می شوند.
فهرست
پس از کشف اساسنامه دادگاه، اگر وکیل بتواند از قضات منصوب مرتبط با موضوع مورد نظر، به ویژه اختیارات اخیر اختیار کند، بد نیست. قضات تمایل دارند اینها را بدانند زیرا احتمال آن وجود دارد که حداقل یکی از آنها شرکت کرده باشد.13 امروزه سیستم های الکترونیکی وجود دارد که امکان تجزیه و تحلیل سریع مسائل حقوقی از جمله با ارجاع به نظرات قضات خاص را فراهم می کند. خدمات بسیار مفیدی که اطلاعات به روز را در مورد تصمیمات دادگاه های استیناف ارائه می دهد. در نیو ساوت ولز، دادگاه استیناف خود گزارشی از قضاوت ماهانه تهیه می کند.14 این گزارش اکنون به صورت رایگان در بین کانون وکلا، انجمن حقوقی، کتابخانه ها و دادگاه ها توزیع می شود. هدف آن این است که اطمینان حاصل شود که قوه قضائیه و حرفه وکالت با گزارش ماهانه کلیه احکام دادگاه تجدید نظر که مطابق با مسائل حقوقی مورد بررسی قرار می گیرد، به روز می شوند.
TCA از رویههای اجتماعی معمولی ما شروع میشود و تلاش میکند تا در مورد پیامدهای عمیقتر آن شیوهها استنباط کند که نقطه شروع TCA را تشکیل میدهد، به نحوی که با هنجارهای معرفتی ذکر شده در بالا مطابقت داشته باشد. فقه عمومی یا مفهومی به ارائه آنچه «تحلیل مفهومی» از مفاهیم اصلی حقوقی می گویند، می پردازد. یعنی فقه مفهومی به تبیین مفاهیم اصلی رویه های حقوقی ما از جمله روابط متقابل بین آنها می پردازد. به طور خاص، فقه مفهومی در پی تبیین مفاهیم حقوق، اعتبار و نظام حقوقی است و از این طریق در صدد تبیین روابط منطقی این مفاهیم با سایر مفاهیم بالقوه مرتبط با آنها، مانند مفاهیم اخلاق، اختیار، الزام قانونی و اجتماعی است.
تاریخ
نهادهای حقوقی همچنین بر فراهم کردن مبانی رویکردهای میان رشته ای، استراتژیک و عملی به سیستم حقوق بشر بین آمریکایی تمرکز دارد. این کتاب دکترین و عملکرد فعلی کمیسیون بینآمریکایی و دادگاه بینآمریکایی و همچنین تحلیل زمینههای تاریخی، سیاسی و اجتماعی که این نهادها در آن فعالیت میکنند را گرد هم میآورد. نقطه عزیمت آن نگاهی انتقادی به موفقیتها و شکستهای واقعی سیستم و مدافعان حقوق بشر در قاره آمریکا است، از جمله تنشها و داد و ستدهایی که معمولاً توسط فعالان در تلاش برای پیشبرد حقوق بشر با آن مواجه میشوند.
و «رئالیسم قانونی»، که استدلال میکند که عمل حقوقی در دنیای واقعی تعیین میکند که قانون چیست، قانون به دلیل آنچه قانونگذاران، وکلا و قضات با آن انجام میدهند، نیرویی دارد که انجام میدهد. به این می پردازد که هدف یا هدف قانون چیست، یا نظریه های اخلاقی یا سیاسی پایه و اساس قانون را فراهم می کنند. این نه تنها به این سؤال میپردازد که «قانون چیست؟»، بلکه تلاش میکند تا مشخص کند که قانون باید چه کارکردی داشته باشد، یا چه نوع اعمالی باید مشمول مجازاتهای قانونی باشد، و چه نوع مجازاتهایی باید مجاز باشند. علم در مورد توانایی یک ضابط قضایی یا هر شخص دیگری برای تصمیم گیری درباره صحت شهادت یک شاهد از طریق ظاهر - و به ویژه در شرایط مصنوعی یک دادگاه - تردید جدی می کند.
از آنجایی که، برای مثال، ممکن است تصور شود که کارکرد مفهومی قانون ایجاد شرایط عدالت است، مفهوم قانون تا حدی از نظر محتوا هنجاری است و مستلزم آن است که تحلیل قانون با هنجارهای اخلاقی خاصی هماهنگ باشد. شامل تنظیم دادخواست و سایر اسناد مربوط به اقدامات و دادرسی های خاص، مدیریت این گونه اقدامات و رسیدگی ها از طرف مراجعین در برابر قضات و دادگاه ها و علاوه بر آن، انتقال می باشد. به طور کلی، کلیه مشاوره به مشتریان و کلیه اقدامات انجام شده برای آنها در امور مربوط به خدمات قانون شرکت، خدمات ارزیابی و محکومیت با توجه به حضور در مراجع قضایی، سلب رهن، اجرای ادعای طلبکار در ورشکستگی و ورشکستگی. دادرسی، و انجام دادرسی به صورت ضمیمه، و در مورد دارایی و قیمومیت به عنوان یک عمل حقوقی شناخته شده است، همانطور که تهیه و تنظیم اسناد حقوقی، که در آن کار انجام شده مستلزم تعیین اثر حقوقی توسط ذهن حقوقی آموزش دیده است.
این فرصتی نیست که احساسات جریحهدار مدافعی را که فکر میکرد محاکمه برنده شده است، نجات دهیم. در تصمیمات کاملاً متوازن، که بر اساس آن افکار قضایی مختلف می توانند به نتایج متفاوتی دست یابند، دادگاه های استیناف به درستی به مزایا و نظرات قاضی بدوی احترام می گذارند. به طور کلی، موضوع در درخواست تجدیدنظر این است که آیا خطا نشان داده شده است یا خیر. این واقعیت بر نحوه ارائه درخواست تجدیدنظر توسط وکیل خوب حاکم است، که گاهی اوقات به روشی کاملاً متفاوت از نحوه برگزاری جلسه اولیه است. همچنین دلیلی است که چرا وکلای فوق العاده در کار سازنده یک محاکمه ممکن است در تجارت اغلب انتقادی و مخرب تجدید نظر کمتر تأثیرگذار باشند. همانطور که در بالا ذکر شد، دو چالش روش شناختی برای TCA وجود داشته است - فقه هنجاری و فقه طبیعی - و آنها در این موضوع که آیا تحلیل مفهومی ماهیت متافیزیکی دارد یا خیر، اختلاف نظر دارند.
اگر چنین یافته هایی وجود داشته باشد، آنها همچنین کارهایی را که وکیل می تواند انجام دهد، کنترل خواهند کرد. آنها او را ملزم خواهند کرد که به درخواست تجدیدنظر به روشی مطابق با اختیارات قانونی الزام آور رسیدگی کند. درخواست تجدیدنظر، حتی از طریق بازخوانی، فرصتی برای بررسی مجدد همه اشتباهات فرضی دادگاه نیست.
در بیشتر موارد، طرفین دیدگاهی نسبت به شایستگی و عدالت خود دارند. حتی اگر عدالتی که آنها به آن متوسل میشوند، صرفاً اجرای منسجم و بیطرف یک قانون الزام آور قانون باشد. مدافعی که موفق می شود معمولاً بر توانایی مفهوم سازی و انتقال چنین شایستگی ها مسلط است.
به گفته وی، قانون به طور کامل مبتنی بر واقعیات اجتماعی نیست، بلکه بهترین توجیه اخلاقی را برای حقایق و اعمال نهادی که سنت حقوقی جامعه را تشکیل می دهد، در بر می گیرد. از دیدگاه دورکین چنین برمیآید که تا زمانی که برخی از حقایق را در مورد توجیهات اخلاقی اعمال اجتماعی و سیاسی آن جامعه ندانیم، نمیتوانیم بدانیم که آیا یک جامعه دارای نظام حقوقی است یا نه. این با دیدگاه دورکین سازگار است - برخلاف دیدگاه های پوزیتیویست های حقوقی یا واقع گرایان حقوقی - که هیچ کس در یک جامعه نمی تواند قوانین آن را بداند، زیرا هیچ کس ممکن است بهترین توجیه اخلاقی برای اعمال آن را نداند. 21 برخی از دانشگاهیان حقوق، پیامدهای عملی نظریه مفهومی حقوق را بیش از حد برآورد می کنند. برخی از حقوقدانان دانشگاهی به اشتباه معتقدند که پوزیتیویسم مستلزم فرمالیسم حقوقی است، نظریه ای که مدت هاست رد شده است. از آنجایی که ماهیت رویه های قضاوتی در هر نظام حقوقی، طبق پوزیتیویسم، به محتوای قاعده تشخیص آن بستگی دارد و محتوای قاعده تشخیص از نظام حقوقی به نظام حقوقی دیگر متفاوت است، پوزیتیویسم مستلزم هیچ نظریه خاصی از قضاوت نیست.
در حالی که پوزیتیویسم امکان یک نظام حقوقی را می دهد که در آن هنجارهای فرمالیستی بر تصمیم گیری قضایی حاکم است، همچنین این امکان را می دهد که هنجارهای دورکینی بر تصمیم گیری قضایی حاکم باشد. این مهم است که بدانیم، همانطور که به طور سنتی تصور میشود، تز تمایز یک تز متافیزیکی است – و نه یک تز معرفتشناختی.20 تز تمایز نه پیشفرض میگیرد و نه متضمن هیچ ادعایی در مورد میزانی که معیارهای اعتبار را میتوان در آن شناسایی یا به کار برد. البته این درست است که محتوای همه هنجارهای حقوقی نهایتاً تا حد زیادی به فرآیندهای اجتماعی بستگی دارد که می توان آنها را به طور تجربی مشاهده کرد و هنجارهای یک سیستم باید قابل درک باشد تا به اندازه کافی برای تشکیل یک نظام حقوقی کارآمد باشد. همچنین درست است که تز تمایز، همراه با هر دو و، مستلزم این است که ما می توانیم با مشاهده کافی در مورد رویه هایی که معیارهای اعتبار و فعالیت ها را به وجود می آورند، به چیزی در مورد محتوای قانون در یک نظام حقوقی خاص پی ببریم. اما این اشتباه است که تصور کنیم تزهای اصلی یک نظریه مفهومی حقوق، که شامل تز تمایز است، دلالت بر این دارد که معیارهای اعتبار در هر یک یا هر نظام حقوقی، آزمون معرفتی را تشکیل می دهد که این سؤال را حل می کند که قانون در چیست. هر نظری که یک نظریه پرداز در این مورد داشته باشد، باید بر اساس تعهدات دیگر باشد.
جهت کسب اطلاعات بیشتر از سایت وکیل نادری بازدید نمایید با فرض اینکه، همانطور که فقه هنجاری معمولاً انجام میدهند، اخلاق عینی است، ادعاهای اخلاقی ممکن است لزوماً صادق باشند، اما به دلیل اینکه ادعاهای تحلیلی هستند، آشکارا نیستند. البته می توان این موضع را داشت که محتوای مفهوم قانون به این معنا اخلاقی شده است که ادعاهای اخلاقی مربوطه در تعریف قانون گنجانده شده است، اما این موضوعی عمیق و دشوار است که در اینجا نمی توان به اندازه کافی به آن پرداخت. با این وجود، به نظر میرسد روشن است که فقه هنجاری پیشفرض میگیرد که تحلیل مفهومی حقوق ماهیت متافیزیکی دارد. پروژه تعیینکننده فقه عمومی یا مفهومی - یعنی تحلیل مفهومی حقوق - ارائه تبیینهای دقیق فلسفی از مفاهیم مختلف است که در گفتمان درباره حقوق نقش برجستهای دارند. یعنی فقه مفهومی به توضیح ماهیت قانون و سایر اعمال مهم حقوقی می پردازد.
یک نظریه در فقه مفهومی، محتوای هر مفهوم را توضیح میدهد و آنها را در میان یک چارچوب مفهومی کلی قرار میدهد که هم شیوههای زبانی ما را در مورد واژههای مفهومی مرتبط و هم خود رویههای حقوقی ما را هدایت میکند. نظریه پوزیتیویسم حقوقی جوزف راز مخالف ادغام ارزشهای اخلاقی برای تبیین اعتبار قانون است. راز در کتاب «اقتدار قانون» در سال 1979، آنچه را «تز ضعیف اجتماعی» برای توضیح حقوق میخواند، مورد انتقاد قرار داد.